مجموعه ای از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری ایرانی قسمت 273
زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو
دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
از خاک برداشتن-کسی را نواختن و به جایی رساندن
آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن
تصدق کسی رفتن- تصدق شدن کسی را
به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن
پایین دست-طرف پایین
ذوق زده-بسیار خوش حال
دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن
زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن
دانش سرای مقدماتی-آموزشگاه تربیت دبیر
خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن
جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن
خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب
چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد
راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن
بد قلق-بد عادت-بد ادا
جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
زه زده-از میدان در رفته-وارفته-بی حال
حساب کشیدن-حساب خواستن
آب نخوردن-درنگ نکردن
چک و چیل-لب و لوچه
از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن
پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن
خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز
تحت اللفظی-کلمه به کلمه
تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان
پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن
اُتُل-شکم-اتوموبیل
پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار
پادرختی-میوه های خراب شده که خود از درخت می افتند
خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن
زبان تر کردن-سخن گفتن
پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن
چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن
ابنهای-کسی که با شوخیهای زشت و حرکات جلف وسیلهی آزار خود را فراهم میآورد
خلاص-تمام شد-مُرد
زرت کسی قمصور شدن-به وضع بد و خنده داری از پا درآمدن-بیمار شدن-شکست خوردن
آدم بیخود(بیشخصیت و بیمعنی)
از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن
پشت اندر پشت-نسل اندر نسل
به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن
در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن
پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند
جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن
دله-ظرف حلبی
دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
رو قوز آمدن-سر لج افتادن
خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن
زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن
ادرار کوچک(شاش)
چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود
از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)
از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)
تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن
تو روی کسی چیزی گفتن-رو در روی کسی چیزی گفتن
رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی
از زمین سبز شدن-ناگهان و بیخبر پدیدار شدن-بهطور غیرمنتظره حاضر شدن
در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن
ریزه میزه-ریزه پیزه
دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن
دست باف-بافته با دست
ریغ-مواد درون امعا و احشا
ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن
خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن
در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود
الابختکی(اتفاقی، تصادفی)
از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن
دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن
پُرتابل-قابل حمل
زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی
زیاده روی-افراط-اسراف
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن
پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد
دم کار گرفتن-به کار واداشتن
روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن
درز گرفته-کوتاه کرده
پیگرد-پی گیری-تعقیب
رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن
پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن
در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود
در کردن-شلیک کردن-خالی کردن
دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !
خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
آب شیراز(شراب)
زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن
از پشت کوه آمدن-بیخبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن
بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو
این تن را کفن کردی-این تن بمیرد
جیش-ادرار در زبان کودکان
چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا
ارباب حجت-اهل منطق
جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران
خستگی در کردن-استراحت کردن
آواز کوچهباغی(آوازی که جاهلها می خوانند و یکی از گوشههای دستگاه شور است)
آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)
بای دادن-رشوه دادن-باج دادن
پفکی-سخت بی دوام و ضعیف
از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)
آینهی کسی بودن(یکسره از کسی تقلید کردن)
دور تا دور-گرداگرد-اطراف
دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن
در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده
چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده
تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است
پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین
ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن
دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن
زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند
زننده-زشت-نامطبوع-نفرت انگیز
خایه-بیضه-جرات
اسمورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار
از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
ترید- تلیت
زن بردن-همسر گرفتن مرد
زرق و برق-جلوه ی ظاهری-جلا و شفافی
پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن
ابتدا به ساکن(ناگهانی، بیمقدمه)
خرناس کردن-خرخر کردن در خواب
حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت
خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور
دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن
جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان
آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)
پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن
اختر در پیراهن کردن(بی قرار کردن)
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق
تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن
تل انبار-توده-انباشته
زاله-کناره ی برآمده ی جوی-مرز کشتزار
زبان به دهان نگرفتن-پیوسته گریه کردن-آرام نگرفتن
براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت
راه راه-دارای خطوط موازی
اخم و تخم(ترشرویی، کجخلقی)
خش-صدای گرفته-خراش
اُرس و پرس-پرسش و پاسخ
آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن
توالت رفتن-به دستشویی رفتن
از جنس چیزی بودن
خرید و فروش کردن-بازرگانی کردن-سوداگری کردن
دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت
در زدن-کوبیدن در خانه
زهر چشم-نگاه خشم آلود
پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی
از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بیجلا و جلوه شدن
ترک بیلمز-آدم نادان
دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن
حرف انداختن-در سخن کسی دویدن
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن
از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند
دستمال ابریشمی برداشتن-چاپلوسی کردن-تملق کردن
اگر و مگر کردن-شرط و بهانه آوردن
خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن
شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷
حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
حمامی-گرمابه دار
داداشی-برادر در زبان کودکان
حاشیه دار-کناره دار
ته بر کردن-از ته بریدن
بخت کسی گفتن-خدا برایش ساختن-شانس آوردن
آواز شدن-شهره شدن
حساب کشیدن-حساب خواستن
دانگی-انجام کاری با پرداخت سهم خود از هزینه ی آن
در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن
از خدا بیخبر(ظالم، نابهکار)
دلسردی-ناامیدی-یاس
بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
بابا غوری-نابینا-کور
پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد
حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن
باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن
چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن
حاضر و آماده-آماده
چشم انتظار-منتظر-چشم به راه
تو ذوق زدن-ناخوشایند بودن-بر خلاف میل کسی سخن گفتن
پیشکار-رییس دارایی شهر یا استان
خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن
توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن
جملگی-تمامن-سراسر
حاضر به یراق-حاضر و آماده
چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند
اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)
حَرَج-مسئولیت-تکلیف
آت و آشغال(وسایل کهنه و بیمصرف)
تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است
حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون
تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی
بر وفق-مطابق-موافق
تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد
خیط کردن-نگا. خیت کردن
پخته-با تجربه-دنیا دیده
حرف شنو-سر به را-مطیع
اُرد-درخواست-سفارش-دستور
به جهنم-به درک-خوب شد که چنین شد-خوب است که چنین بد است
جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن
رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن
آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
خودفروشی-فاحشگی-خیانت
خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن
دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن
پیر بی خواب-کسی که دیر یا کم بخوابد-کودک
دامن بر آتش زدن-فتنه ای را شدیدتر کردن
افتادن بچه-سقط شدن جنین
چایمان-سرما خوردگی
چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن
خجالتی-کم رو-پرحیا
حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن
آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن
جمع و جور-منظم و مرتب
بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست
آدم بگو بخند(شیرینزبان و بذلهگو)
جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده
زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن
رکابی-دارای رکاب-پیاده ای که به دنبال سواری بدود
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی
خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی
پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش
دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره
به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن
چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن
دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن
جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن
چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بیتوجهی قرار دادن
حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن
احوال گرفتن-جویای حال شدن
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن
پاک-به کلی-یکسره
بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.
ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی
دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن
چک و چانه-کنایه از دهان
استخواندار-محکم-بااراده
دسته-ساعت دوازده
خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن
چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم
دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن
دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن
استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن
الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)
زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت
چُرتی-اهل چرت زدن-ضعیف-مردنی
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن
تو به تو-گوناگون-لا به لا
از ته دل-از سر صدق و صفا
حق التدریس-مزد آموزگار
دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش
زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن
آرتیستبازی-انجام کارهای غیرعادی
بغل پر کن-دختر یا زن چاق
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
آبکش کردن(سوراخ سوراخ کردن)
زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند
دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام
این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)
دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس
از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن
پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن
چاقالو-چاق-فربه
راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند
از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند
چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن
دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد
بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند
خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم
انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)
ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن
این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست-از این گرفتاری بهسادگی دفعات پیش رها نمیتوان شد
به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن
د ِ-پس-آخر
چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن
خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار
چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه
از آب و گل در آمدن(مراحل اولیهی شکلپذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)
دهن بسته-حیوان
حلوای تن تنانی-نوعی حلوا
زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن
تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز
جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن
تخته پوست-زیرانداز پوستی
چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن
پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی
چارلا-چهار لا-چهار تو
بی اشتها-بی میل به غذا
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند
بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن
پِق-صدای خنده ی ناگهانی
دلمه شدن-بسته شدن
اوضاع احوال(وضع و حال)
از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است
رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
تار-از محلی راندن
ترید- تلیت
دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن
آدم مقوایی(بیاراده، کسی که هیچکاری نمیکند)
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن
خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن
چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن
پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر
پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار
آدمقحطی-کمیابی آدم های کارآمد
خر بی یال و دم-احمق-نادان
آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن
بند کردن به کسی-به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی
دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن
از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است
دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد
تعلیمی-عصای کوچک
حالی شدن-فهمیدن-درک کردن
تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره
خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن
دسته گل به آب دادن-کاری به خطا انجام دادن
دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد
راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن
در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن
چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند
آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن
دان دان-متفرق و پراکنده
بوگندو-آدم کثیف و بد بو
پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا
نیروی انجام کاری را داشتن
اداره بازی-پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری
این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)
بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی
چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا
جا ماندن-فراموش شدن
دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
اِحلیل خوردن(فریب خوردن)
خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن
ذِله آوردن-به ستوه آوردن-خسته و عاجز کردن
بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن
چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد
دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون
خاله خرسه-دوست نادان
چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن
دم زدن-حرف زدن-اعتراض کردن-جیک زدن
روده دراز-پر حرف-وراج
زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله
بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن
بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف
دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن
زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن
بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده
خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن
باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن
ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند
حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن
تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن
حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی
در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته
دلسوز-غمخوار
چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
چشم واسوخته-چشم برتافته
پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن
بازداشتن-منع کردن-مانع شدن
آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعهای که احتمال فرخنده و نحسبودن هر دو در آن هست)
پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن
خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد
آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن
دور اندیشی-پایان نگری-عاقبت اندیشی
چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن
حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله
ختم شدن-پایان گرفتن
دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن
زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد
روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
دختر بچه-دختر کم سن و سال
بازار کوفه- بازار شام
از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
خواهر خوانده-دوست صمیمی
بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی
احتیاطی-نجس-ناپاک
تفنگ کشیدن روی کسی-با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن
رفوزه-رد شده در امتحان-مردود
تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده
زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن
چین چینی-پر چین
رد پا-جای پا-اثر
حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر
خانه خمیر-نگا. خانه خراب
چین و خم-پیچ و تاب
بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن
چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان
از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بیحال شدن
اُق گرفتن(حالت تهوع پیدا کردن)
چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن
پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن
جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن
دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است
از مرحله پرت بودن-یکسره بیاطلاع بودن
ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن
رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن
دوغ و دوشاب یکی بودن-فرقی میان خوب و بد نبودن
بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن
حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن
بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو
خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه
آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن
خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن
چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا
از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن
تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن
تَخم-مهمل تَخم
داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن
جان کُردی-سخت گیری-مقاومت
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
توی باغ نبودن-کاملن از موضوع پرت و از آن بی خبر بودن
حق نشناس-نا سپاس
حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن
زیر جامه-زیر شلواری
چُل-آلت مرد
چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن
الکی(بیهوده، بیخود، دروغکی)
تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن
تخمش را ملخ خورده-نایاب است
ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن
دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه
پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن
حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن
بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی
زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی
حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن
جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها
جور به جور-نگا. جوراجور
اسکلتبندی-طرحریزی-زیرسازی
چوروک خوردن-چین برداشتن
زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن
زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن
بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن
آکَل(آقای کربلایی)
دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است
دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند
آتش زیر پا داشتن(بیقرار بودن)
ابتدا به ساکن-ناگهانی-بیمقدمه
چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری
پر مدعا- پر ادعا
زیر لبی-زیر زبانی
دست به ریش کشیدن-با التماس خواهش کردن
در به دری-بی خانمانی-آوارگی
دست به ریش کشیدن-با التماس خواهش کردن
پشت بند-به دنبال-در ادامه-چیزی که پس از چیز دیگری بنوشند یا بخورند
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن
زیر آبی-زیرآبکی
رُک زده-زل زده-خیره شده
آپارتی-زن بیحیا و بدزبان-سلیطه-پاچهورمالیده
آینهی هفتجوش(خورشید)
چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد
زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه
اطفال باغ-گلهای تازه
خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن
بخت-شانس-اقبال-شوهر
پشت چشم آمدن-ناز و افاده کردن- ابرو نازک کردن
حلال یابی-طلبیدن نزد دیگران تقاضای گذشتن از تقصیر خود را کردن
چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی
رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن
برو برگرد-چون و چرا
دم موشی-هر چیز باریک و دراز
پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی
چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن
اشک کوه-یاقوت-لعل
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
خاج کشیدن-صلیب کشیدن
از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن
آبِ کبود-آسمان
دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ
جا آمدن حال-بهبود یافتن-سرحال آمدن
خیس گذاشتن-در آب ریختن آرد برای تهیه ی خمیر
انگشت رساندن-دستدرازی کردن-دست زدن
چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن
در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن
تند نویسی-سریع نویسی
توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن
بالا آوردن-استفراغ کردن
افتادن دست(از فرط کار زیاد در دستهای خود احساس خستگی بسیار کردن)
تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان
به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن
زر زر-صدای گوش خراش و یکنواخت-آواز گریه ی نامطبوع بچه
چانه لغ-نگا. چانه شل
دلخور-رنجیده-ملول-گله مند
خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب
دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن
بغل گرفتن-در آغوش گرفتن
ریغ-مواد درون امعا و احشا
افتاده(فروتن، متواضع)
از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری
به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن
ته خوار-بچه باز
ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی
خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی
از بیکاری مگس پراندن(بیکار و بدون سرگرمی ماندن)
از جنس چیزی بودن
زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن
البرز-بلندقامت-دلیر
تنوری-پخته شده در تنور
حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن
ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن
خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن
دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن
جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن
پایاپای-خرید کالا با کالا-حساب کردن طلب های خود را به جای وام های گرفته
جیم الف جا-آدم ریزه میزه
زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن
تراشیده-نازک-قلمی-لاغر
آب نخوردن(درنگ نکردن)
بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود
چوب بندی-داربست
حقه زدن-فریب دادن
آزگار-زمان دراز
بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن
پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست
بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی
پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن
حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن
اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند
به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن
خرد و خاکشیر-ریز ریز و ذره ذره شده-از پا درآمده
دوندگی-سعی و کوشش
رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی
دلقک بازی-مسخره بازی
پیله کردن دندان-ورم کردن لثه
دمر خوابیدن-روی سینه و شکم خوابیدن
حق شناس-سپاس گزار
باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن
از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بیاعتبار شدن
جُستن-چیز گمشده را یافتن
رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن
خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار
ریز حساب-جزییات صورت حساب-اقلام جزء سیاهه
زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند
حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت
پَهن آباد-پول بسیار ناچیز و کم ارزش
ای داد بیداد-کلامی است که بههنگام حسرت و افسوس میگویند
دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر
چرکمرده-نگا. چرکمُرد
راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن
حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن
خرجی-پول لازم برای گذران روز
دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن
آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیلشده، ورپریده)
دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن
به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن
در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود
آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)
چش شده ؟-او را چه شده است ؟
ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بیاعتنایی کردن)
جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری
پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن
خِفت-نوعی گره
آدم-نوکر
از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن
زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک
بلند بالا-قد بلند
از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بینتیجه بودن سخنی است)
بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
الیسون و ولیسون(وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند میخوانند)
خرده کاری-کار جزیی
بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف
چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود
تک و تو-توان و قدرت-شتاب
زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری
دو پهلو-دارای ابهام-کنایه دار
ابتدا به ساکن(ناگهانی، بیمقدمه)