کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 311
چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده
دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن
آکله فرنگی-سیفلیس
تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن
بی ریش-ناجوانمرد-نامرد
دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن
آکله فرنگی(سیفلیس)
آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن
آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بیارزش)
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بیانصاف
چشتان بالا-بالا و پایین کردن بچه و قربان صدقه ی او رفتن
تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن
روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن
بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن
خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن
دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود
خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع
خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار
پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن
در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن
اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان
جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
پُخت کردن-پختن
جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن
ابرو آمدن-عشوه ریختن-غمزه کردن
آهوی خاور-آفتاب
خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته
رتوش-دستکاری و آرایش عکس
زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن
خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی
جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز
استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)
از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بیاعتبار شدن)
از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن
داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است
از پاشنه در آوردن-به هر گوشه و کنار سر کشیدن
باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
به هوای کسی-به آرزوی کسی-به سودای کسی
چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن
بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه
استخوانبزرگ-شخص دارای اصل و نسب
چار میخ کشیدن-سخت اذیت و آزار کردن
آبِ کبود(آسمان)
بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار
خانوار-مجموع اعضای یک خانواده
جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت
دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی
آسمانجل(ندار، بیچیز، کسی که رواندازش آسمان است)
حرامزادگی-بد ذاتی-مکر
زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن
جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن
آکِله(جذام، زن سلیطه)
خندق بلا-شکم
پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن
انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)
پایان نامه-رساله ی پایان تحصیل
اُزگل-بیسروپا-کم شعور و بیشخصیت
زلم زیمبو-لوازم بی مصرف و بی ارزش
پر گویی-روده درازی-پر چانگی
رو شور-سفیداب
ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری
پِی-دنبال
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
آه نداشتن که با ناله سودا کردن(آه در بساط نداشتن)
دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق
درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند
آبدار(سخت، شدید، سنگین)
روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است
زیر جامه-زیر شلواری
پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری
آتشبیار معرکه(فتنهانگیز میان دو دشمن)
زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند
برخورد-بهم خوردن-تصادف
حاجیت-بنده
پرند-حرف بی هوده
آلت فعل-وسیلهی انجام کار
اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن
چروکیدن-چین دار شدن
اُزبَک(بیریخت، ژولیده، ازخودراضی)
جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن
پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود
دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد
رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح
به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)
زاق-چشم زاغ چشم
از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)
اهل کوفه-سست پیمان-بیوفا و غیرقابل اعتماد
دهنه ی کسی را کشیدن-جلو حرف زدن کسی را گرفتن
درد دل-غم و اندوه درونی
حرام شدن-بی فایده شدن-بی نتیجه شدن
پاتی-در هم و بر هم-نامنظم
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن
خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال
دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت
چیز دار-ثروتمند
زیر درختی-میوه هایی که زیر درخت فرو می ریزند
آمده(شوخی و لطیفه)
از زورِ-از شدت-از بسیاری
آقام که شما باشید(خدمت شما عرض کنم)
رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن
تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن
توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز
دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی
زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن
دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین
جیب کَن-کسی که کارش اخاذی و تلکه است-کسی که دیگران را می دوشد
دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون
رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک
بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن
تر و تازه-شاداب-شسته و رفته
به سر دویدن- با سر رفتن
زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن
پت و پاره-ژنده-فرسوده
حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن
خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید
جراندن-جر دادن-پاره کردن
آهوی مانده گرفتن(بیانصافی کردن، عاجزکشی کردن)
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش
جمع کردن-گرد آوردن
بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر
تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین
دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن
ادا اطوار-پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه
بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن
پای چیزی ایستادن-از چیزی دفاع کردن
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار
خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال
خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار
از بز حرامزادهتر-سختگریز و حیلهگر
پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد
چش-چشم
خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن
راستی راستی-حقیقتن-واقعن
بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
آلاپلنگی(مثل پوست پلنگ، گل باقالی)
بیخ-کاملا نزدیک-تنگ چیزی
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی
بازداشتن-منع کردن-مانع شدن
پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن
بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر
خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن
حرف توی دهن کسی خشک شدن-از سخن گفتن باز ماندن
آینهی دق(آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم)
اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه
چراغ پا شدن-بر روی دو پا ایستادن اسب
اهل بیت-اهل خانه-خانواده
حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه
زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو
پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش
خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن
چاک دادن-شکافتن-پاره کردن
به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن
در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن
آتشپا(فرز و چالاک، بی قرار)
دسته-ساعت دوازده
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
تنگاب آمدن-به جان آمدن
زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه
دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن
خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد
تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او
خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش
دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن
دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب
دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است
زیر گوشی-بالش بسیار کوچک که هنگام خواب زیر گوش می نهند
جَر-پیچ و خم راه
چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در
بید خورده-کهنه و فرسوده
ایراد بنیاسرائیلی(بهانههای بیخود و بیجهت)
حمله-بیماری غش-صرع
حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن
دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی
بی معنی- بیخود
دست نماز-وضو
دل واپسی-نگرانی-اضطراب
برای فاطی تنبان نشدن-بدرد نخوردن-قانع کننده نبودن-فایده نداشتن
از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)
تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت
پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون
دندان-گاز
بپا-مواظب باش-متوجه باش
دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره
آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر
ریزه میزه-ریزه پیزه
اشرفِ خر(حریصی که زیان کند، نه خود خورد و نه به دیگران خوراند)
خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد
دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن
آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست
تنگ هم-چسبیده به هم
ریغ-مواد درون امعا و احشا
پیش کردن-راندن به جلو
دو لُپی خوردن-دو لُپه خوردن-هم از آخور خوردن-هم از توبره
پِتِه-گرفتن زبان-لکنت
پر پر کردن-نزدیک شدن بلا
ازدسترفته-عاشق
راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی
چلو کباب-غذایی مرکب از چلو و کباب
آبدار-سخت-شدید-سنگین
تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن
آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
آه در بساط نداشتن-سخت بیچیز بودن-بیچاره و بینوا بودن
از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در بارهی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)
زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار
استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)
زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند
آبِ خشک-آب بسته
ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی
تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)
چرند گفتن-نگا. چرند بافتن
خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت
روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است
خدا به همراه-خدا خافظ
آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن
حاضر و آماده-آماده
پاتختی-چارپایه ی کوچک کنار تختخواب-روز بعد از عروسی
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش
جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن
چُسک-دمپایی-کفش سبک و راحت
چراغان شدن-جشن گرفتن
چشمه-نوع-قسم
اوراق شدن(از هم پاشیدن، از کار افتادن)
چی-چه-چیز
اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن
داغان-از هم پاشیده-پریشان
زپرتو-ضعیف-بی دوام
جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز
ته نشین شدن-رسوب کردن
بابا بزرگ-پدر بزرگ
داش-لوطی-مشدی
رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن
تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن
اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)
پاتی کردن-باد دادن خرمن
تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن
دم و دستگاه-ثروت-بیا و برو-تجمل-مکنت و دارایی
چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن
دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی
خونین و مالین-زخمی-خونی شده
حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن
به خدا سپردن-برای کسی آرزوی امنیت در پناه خدا کردن
خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند
تا-توانایی
زحمت کشیدن-کار کردن
خرفت-نادان-ابله-کند ذهن
دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن
آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بیارزش دادن
پا-حریف
جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند
بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد
پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد
جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی
بزرگداشت-احترام-تکریم
بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف
زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود
تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن
خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد
تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار
پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا
چشم دریده-خیره-درآمده
توپ و تشر زدن-سخنان درشت به کسی گفتن-بر سر کسی فریاد زدن
دستمال به دست بودن-چاپلوس بودن-متملق بودن
پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن
چرخ زدن-گردش کردن-به عنوان تفریح یا تماشا حرکت کردن
چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن
رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن
آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)
جمع کردن-گرد آوردن
نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن
چال افتادن-گود شدن
آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)
خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن
آفتاب به آفتاب-هر روز
بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت
از سر نو-دوباره
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
تَک-بی نظیر-مفرد-تنها
زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن
دست ِ بالا گرفتن-حدکثر را فرض کردن
تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن
پاسور زدن-پاسور بازی کردن
اسبابکشی-نقل اثاثه از خانهای به خانهی دیگر
حساب تراشیدن-خرج درآوردن-حساب غیر واقعی نشان دادن
دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد
زیر گرفتن-زیر کردن
دود چراغ-کشیدن شیره
با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر
خمیازه کشیدن-دهن دره کردن
خون خون کسی را خوردن-بسیار خشمگین شدن و چیزی نگفتن
آلنگ دولنگ(چیزهای بیهودهای که بهعنوان زینت به چیزی میآویزند)
پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی
ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن
آدم استخواندار-کسی که اراده و پشتکار دارد
خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه
حلال وار-به صورت حلال
آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند
چاله خر کُشی-یکی از گودهای تهران که پناهگاه مردم فقیر و بی نوا بود
پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن
تناسب داشتن (چیزی) به کسی
دست کج-نامطمئن-دزد
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی
بد دماغ-کسی که زود رنج است و زود قهر می کند
از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)
چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد
پیر پاتال-فرتوت-کهن سال
از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی
برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی
خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس
راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن
راه آهن-دو خط آهن موازی که قطار بر آن حرکت می کند
تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن
بنده منزل-خانه ی من
حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن
دست یکی داشتن-همدست شدن-متحد شدن
پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود
از سر نو(دوباره)
درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه
دو هوا شدن-بیمار شدن به دلیل تغییر هوا
انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن
رشته فرنگی-ماکارونی
حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ
خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی
دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود
تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد
دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن
از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)
آفت(زن عشوهگر و فتنهانگیز)
چراغ پا-حالتی که اسب دو دست خود را بلند کند و راست بایستد
رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی
خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع
تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله
دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش
دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد
تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک
روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن
از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی
از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن
خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
دست آموز کردن-تربیت کردن
جیک-صدا-آواز
چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی
دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان
خسارت دیدن-زیان دیدن
خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن
از اوناش نبودن ( فقط بهصورت منفی)(از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است)
ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)
پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن
دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز
زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب
خرناس-نگا. خُرخُر
چِل-خل و دیوانه
رب و رسول را یاد کردن-به حد مرگ رسیدن
حساب داشتن-حساب بانکی داشتن
از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)
خشخاشی-نان خشخاش زده
رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند
پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن
زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی
جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن
جاگرم کردن-در جایی ماندن
آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)
دل و دماغ-دل و حوصله
دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)
به آخر خط رسیدن-به پایان کار
این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر
دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن
بد گل-زشت-بد ترکیب
درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن
تق سرما شکستن- تک سرما شکستن
دمامه-زن خشن-زن بی حیا و پاچه ورمالیده-آپارتی
تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید
حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت
تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار
باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر
تک روی-عمل بدون توجه به جمع
دام پزشک-پزشک حیوانات
بغل زدن-زیر بازو گرفتن
در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن
چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن
پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است
جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن
پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش
دیگ به سر-لو لو
حرص خوردن-عصبانی شدن
آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس میگیرد)
خجالت دادن-کسی را شرمسار کردن
چَرچَر-اسباب عیش و عشرت
آفتابهدزد-دزدی که به ربودن چیزهای بیارزش بسنده میکند
خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک
دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی
زهره ترک شدن-زهره آب شدن
خر گردن-گردن کلفت-بی عار
تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده
حوصله داشتن-حال مساعد داشتن-تحمل داشتن
دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار
خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن
آلاخون (و) والاخون(دربهدر، سرگردان، آواره)
خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن
آبدست(ماهر، استاد)
تار و مار-متفرق-پراکنده
دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد
آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)
چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست
زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو
با خدا-خداشناس-مومن
آشنا روشنا-دوست آشنا
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن
خوش قلق-رام-خوش خوی
تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن
رنجیده کردن-آزرده ساختن-رنجانیدن
بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن
تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ
از کسی حساب بردن(از کسی ترس داشتن)
از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن
پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن
چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن
تا برداشتن-تا شدن-خم شدن
دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی
جز و ولز-نگا. جز و وز
جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن
اهل هیچ فرقهای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده میشوند معتاد نبودن)
خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید
آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)
دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن
دبه کردن-دبه در آوردن
از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن
جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است
تپل مپل-چاق و چله
اَتَر زدن-فال بد زدن
پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن
به لج انداختن-به لجاجت انداختن
در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن
پشته کردن-روی هم انباشتن
دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی
زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده
روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن
خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی
پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن
چندر-رگ و ریشه ی گوشت
آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن
این سفر(این بار)
افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه میپزند)
تو سر کسی زدن بر کسب-منت گذاشتن-به رخ کسی کشیدن
برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش
ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی
در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن
آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)
خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده
جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن
از بیخ(یکسره، بهکلی، کاملن)
خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور
اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)
جوان مرگ شدن-در جوانی مردن
آش هفت جوش(قضیهی پیچیده)
چرق چوروق-صدای جویدن آدامس و مانند آن
آخردست (سر)(بالاخره، سرانجام)
اداره بازی-پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری
ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد
بار انداختن-توقف و اقامت کردن
اختلاط کردن(بیهدف از این در و آن در گفتوگو کردن)
از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)
دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است
باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی
حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز
اُرس و پرس-پرسش و پاسخ
اهل حال-دوستدار تفریح و خوشگذرانی
آفتابنشین-بیکاره و تنبل
پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن
دندان عاریه-دندان مصنوعی
چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان
پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار
چشم واسوخته-چشم برتافته
داغ دیده-مصیبت رسیده-کسی که شاهد مرگ عزیزی شده است
دهان کسی بوی شیر دادن-با وجود کوچکی کار بزرگ کردن و نتوانستن
این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن
دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن
زدن به کوچه ی علی چپ-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی
خرناس-نگا. خُرخُر
در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن
آدمقحطی-کمیابی آدم های کارآمد
از حال رفتن(بیحال شدن، غش کردن)
در آش رشته گوشت دیدن-چیزی غیرمنتظره و دور از انتظار دیدن
چوروک خوردن-چین برداشتن
راپرت-گزارش-خبر
بد قول-بد عهد-آن که به قول خود وفا نکند
خرجی-پول لازم برای گذران روز
دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم
خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن
الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)
بی تفاوت-بی اعتنا
بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد
الدنگ(بیکاره، مفتخور، بیغیرت)
جالباسی-کمد لباس-جا رختی
دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها
چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود
دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن
آب چشم گرفتن-ترسانیدن-به گریه انداختن
جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن
دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید
انداختن پشت گوش(سهلانگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)
چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن
از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)
تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل
حرف را خوردن-ناگهان سخن را بریدن و خاموش شدن
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن
خشکه بار-نگا. خشکبار
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن
حلال واری-نگا. خلال وار
جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن
خرده شیشه داشتن جنس کسی-بدحنس بودن-آب زیرکاه بودن
چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند
زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن
دست انداز-ناهمواری راه و جاده
حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت
چین-یک بار درو-بک بار چیدن
چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن
دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن
پاره وقت-کسی که تنها بخشی از روز یا هفته را کار می کتد
آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل
ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا
پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی
بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن
بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن
دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند
حمامی-گرمابه دار
راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن
دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش
روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا
آب تاختن(پیشاب کردن)
تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند
دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر
آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر
جا افتاده-آدم متین و با تجربه
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
دوبله-دو برابر-دوبلاژ
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
در و تخته را مهر کردن-سکوت کردن-دست کشیدن
چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت
حتم داشتن یق-ین داشتن
خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند
دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن
تر کردن لب-چیزی آشامیدن-به یک اشاره ترتیب کاری را دادن-حرف زدن
خواب و خوراک-خورد و خواب
چهار دستی-فراوانی
زینه-پله
تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن
تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند
چش-چشم
دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن
رو زیاد کردن-پر رو شدن-توقع زیادی داشتن
دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن
خفه شدن-سکوت کردن-کسل شدن از تکرار حرفی
رقاصی-کارهای بی هوده و سبک
بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی
خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز
جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است
از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)
تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل
زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن
به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن
باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی
پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز
چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه
باد خوردن-هوا خوردن
حیوونی-نگا. حیوانکی
چماق-چوبدست-گرز
اشک تمساح(گریه ی دروغین)
زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد
زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن
چشم انداختن-نگاه کردن
در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
ای والله(در مقام تایید و اعتراف به برتری کسی گفته میشود، آری به خدا)
آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن
از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)
اسبابچینی-دسیسهچینی-توطئهچینی
ژاکت-کت بافته شده از کاموا
خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب
زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن
پر بدک-خیلی بد
خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال
جیغ و داد-داد و فریاد
پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز
چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن
زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند
جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ
آکِله-جذام-زن سلیطه
رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن
زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری
روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن
دک و پوز-دهان و لب و دندان
پخش و پلا-پراکنده-تار و مار
تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی
بچه ی-اهل ِ
خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن
از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن)
دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن
پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن
دبنگ-احمق-کودن
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد
دل رحم-مهربان
چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن
چاشت بندی-صبحانه-غذای اندک
پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز
رو دست کسی گذاشتن خرج-کسی را در خرج انداختن
دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن
پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن
تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت
د ِ-زود باش!
خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز
خدا برکت-خدا بیش ترش کند
خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد
بور شدن-دماغ سوخته شدن-خجالت زده شدن
خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن
خنک کردن-سرد کردن
به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن
جار-چلچراغ-شمعدان
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
به لعنت خدا نیارزیدن-دارای هیچ ارزشی نبودن-به هیچ نیارزیدن-مفت نیارزیدن
خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار
دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش
پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی
راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن
حاشا کردن-نگا. حاشا زدن
اجاق-دودمان
تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک
حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بیمهری قرار گرفتن)
دندان عاریه-دندان مصنوعی
خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن
ته دار-پایه دار
از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن
حیوونی-نگا. حیوانکی
جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان
چشم باباقوری-نابینا-کور
دایر شدن-بر پا شدن-رواج یافتن-آباد شدن
حقه زدن-فریب دادن
دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن
ریختگی-ریزش
ارواح شکمت-ارواح بابات
خفه خون-خفقان
زیر شلواری-زیر جامه
از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کمحوصله بودن)
دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند
چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ
چشم و دل سیر-کسی که به مال و منال دنیا بی اعتنا است
جگر خون کردن-رنج بسیار دادن
چتوَل-یک چهارم
آدم بگو بخند(شیرینزبان و بذلهگو)
خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی
بازداشتگاه-زندان موقت
چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن
پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن
پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی
پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن
تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک
الحق(بهراستی، حقیقتن)
آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)
با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن
آمد کردن-رخدادن واقعهای خجسته
آفتابه خرج لحیم(بیشتر بودن هزینهی تعمیر چیزی از بهای نو آن)
جا آمدن حال-بهبود یافتن-سرحال آمدن
خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم
چیز-آلت تناسلی
خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته
خوراک-مصرف یک دوره ی معین
از سر کسی زیاد بودن-بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن
آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن
اجاق(دودمان)
دوا دادن-دوا خوراندن-مسموم کردن-مشروب خوراندن
دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد
خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند
چرخ کار-کسی که با چرخ خیاطی کار و زندگی می کند
دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم
دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی
خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن
حرف کسی شدن با کسی-با کسی مشاجره پیدا کردن
به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن
زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است
آب خنک خوردن-به زندان افتادن
به خون کسی تشنه بودن-کینه ی کسی را سخت در دل داشتن-با کسی سر جنگ داشتن
پیداش کردن-کسی را یافتن-گیر آوردن
خفه کردن-آتشی را خاموش کردن-خاموش شدن موتور-با اصرار در کاری کسی را کسل کردن
خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس
پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری
خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی
چار سو-چهار راه-جایی از بازار که در هر چهار سمت آن دکان و مغازه باشد
پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی
رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن
خانه به دوش-بی خانمان-آواره
بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش
خودداری-امتناع-خویشتن داری-شکیبایی
حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
جشن گرفتن-سور بر پا کردن
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است
چین دادن-تابدار و شکن دار کردن
جُنگ-کتابی که نوشته های گوناگون از نویسندگان گوناگون در آن باشد
خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند
جِر-اوقات تلخی-لج
رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما
خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن